اسفند ۰۸، ۱۳۸۸

اندر تفریحات کودکان معصوم

مردی رو میشناختم که اگه ازش میپرسیدی یکی از آرزوهاتو بگو، میگفت: دلم میخواد بتونم این نهال رو جلوی خونه توی کوچه بکارم. وقتی اعتراض میکردی که: نهال کاشتن که دیگه آرزو نداره تصدقتون برم! ، غیظ میکرد و میرفت تو شکمت که: فقط کاشتنش که نیست! هر بار که میکارم، این حرومزاده ها میان میشکوننش. خلاصه مبارزه ای در گرفته بود نابرابر: مرد نهال رو میکاشت و کودکان معصوم ساکن کوچه وقتی چشم مرد رو دور می دیدند، نهال رو میشکوندن. نهال درخت نشد و مَرد مُرد.

***

منطقه ای هست در فَشَم که یکی از تفریحاتِ سالم ِ کودکانش اینه که سگها رو دار بزنن: کودکانِ معصوم دور سگ جمع میشن و زبون بسته رو توی هوا تاب میدن و هلهله میکنن.

***

بد نیست در کنار جملاتی مثل بابا آب داد، بابا نان داد، دارا انار دارد، و شبیه اینها که ظاهراً نقشی جُز پرورش مُفت خورالدّوله ها ندارن، توی پاورقی کتابهای اول دبستان، اون گوشه موشه ها، اگر جا بود، جملاتی از این دست هم اضافه بشه:
درخت جان دارد.
سگ را دار نزنیم.
سگ گناه دارد.

هیچ نظری موجود نیست: