خرداد ۱۸، ۱۳۸۸

تهران - 18 خرداد 1388

می پرسند "به چه کسی رای می دهی؟" که این هم از آن سوالهاست.

می گویم:
به کسی رای می دهم که ریاضیات دبستان را بداند: وقتی به او گفتند که "بیست میلیارد تومان هزینه ی SMS کرده ای"،
بیست میلیارد را تقسیم بر بیست کند و با لبخندی معنادار پاسخ دهد: "مگر من می خواهم به یک میلیارد نفر SMS بفرستم!؟" به کسی رای می دهم که وقتی عکس زنش را به او نشان دادند، رگِ غیرتش شَق نشود، سُرخ نشود، عصبانی نشود. به کسی رای می دهم که وقتی می گوید ده هزار جلد کتاب در انبار بلوکه شده است، اعتراض کند به اینکه حداقل ده هزار نفر از خواندن آن کتابها محروم شده اند، نه اینکه نتیجه بگیرد که "ای وای! ناشر آن کتابها ضرر کرد!"

به کسی رای می دهم که تلاش کند تا اَدای یک رجل سیاسی را در بیاورد. که "مرد سیاسی باید فحش خورش مَلس باشه و لبخند بزنه... لبخند بزنه..."

به کسی رای می دهم که فقط کمی از قوام یا فروغی تقلید کند.

بعد هم می پرسم: "حالا به چه کسی رای بدهم؟" باز هم می پرسم: "به من بگو، ما مَردم، در این نقطه از کره ی زمین، ظرفیت پذیرش این همه دموکراسی را داریم؟ داستان از چه قرار است؟ زود نیست؟ خطرناک نیست؟ نُه ماهِمان شده است؟"


***

به اتاقم می رسم. به میز کارم. شروع به کار بر روی مقاله ای می کنم و اتاق مَملو از باخ می شود: Air on G String. من، گیاهان، کتابها و تابلوهای اتاق در Air on G String باخ غرق می شویم.

باخ جانوری است. موسیقی اش، در یک آن هم شاد است، هم غمناک. هم متوازن است، هم آشوبگر. فُرم و کنترپوان های (Counterpoint) به کار رفته در ملودی ها و هارمونی هایش، او را یگانه می کند. باخ یگانه است و بزرگان از وی تقلید کرده اند: موتزارت، هایدن، برامس... کسی هم به آنها خُرده نمی گیرد که چرا تقلید کرده اید: آنها از باخ تقلید کرده اند.

Air on G String تمام می شود، و گیاه روی میز درخواست می کند تا دوباره پخش شود.


***

صدای بوق، جیغ و نعره می آید. در کوچه میتینگ انتخاباتی است.


هیچ نظری موجود نیست: