دی ۰۶، ۱۳۸۷

کسانی که نوبل نمی برند؛ برداشت دوم

[...] مي‌گويند مردم زير دست حكومتي مي‌افتند كه لياقت‌شان است، اما من فكر نمي‌كنم اين حرف در مورد زيمبابوه درست باشد. يادمان نرود كه اين عطش و احترام به كتاب ربطي به رژيم موگابه ندارد، بلكه از زمان رژيم قبل- رژيم سفيدها- وجود داشته است. واقعا پديده شگفت‌انگيزي است اين عطش كتاب، و ما همه جا شاهد اين پديده هستيم، از كنيا گرفته تا دماغه اميد نيك.

[...] من يك دوست زيمبابوه‌اي دارم كه نويسنده است. سياه‌پوست است. [...] خواندن را از برچسب‌هاي روي شيشه‌هاي مربا ياد گرفت، برچسب‌هاي روي قوطي‌هاي كمپوت.[...] وسط يك كپه آشغال يك دايره‌المعارف كودكان پيدا كرد كه آن را دور انداخته بودند، و شروع كرد از روي آن ياد گرفتن.

[...] معمولا از نويسندگان سوال مي‌كنند كه چه طور مي‌نويسند؟ با كامپيوتر؟ ماشين تايپ برقي؟ با قلم پردار؟ دستي؟ اما سوال اصلي اين است: "آيا جايي پيدا كرده‌اي، جايي خلوت، كه وقتي مي‌نويسي آن جا باشي؟" در چنين جايي، كه حالتي شبيه شنيدن دارد، حالتي شبيه دقت و توجه دارد، بله، در چنين جايي است كه واژه‌ها مي‌آيند، واژه‌هايي كه كاراكترهاي شما به زبان مي‌آورند، همين طور ايده‌ها - الهام.

اگر نويسنده ما نتواند اين جاي خاص را پيدا كند، شعرها و داستان‌هايش قبل از تولد مي‌ميرند.

وقتي نويسندگان با هم حرف مي‌زنند، چيزي كه از يكديگر مي‌پرسند معمولا به اين جاي خاص مربوط مي‌شود، به اين زمان ديگر. مي‌گويند: "آن را پيدا كرده‌اي؟ مال خودت كرده‌اي؟"

بياييد برويم سراغ جاي ديگري كه خيلي تفاوت دارد. بياييم لندن، يكي از شهرهاي بزرگ. نويسنده جديدي پيدا شده. به طعنه مي‌پرسيم ممه‌هاي خانم چه جوري است؟ خوشگل است؟ آقا جذاب است؟ خوش قيافه است؟ شوخي مي‌كنيم، اما اين شوخي نيست.

براي اين كشف جديد هورا مي‌كشند، احتمالا كلي پول به او مي‌دهند. بيخ گوش‌شان دوربين و ضبط‌صوت وز وز مي‌كند. همه جا استقبال، تعريف و تمجيد، روي دست بردن. ما مسن‌ترها كه اين چيزها را پشت سر گذاشته‌ايم دل‌مان به حال اين تازه‌كارها مي‌سوزد، چون غافل‌اند كه چه اتفاقي دارد مي‌افتد.

آقا يا خانم مجيز مي‌شنود، خوشش مي‌آيد.

اما يك سال بعد از او بپرسيد نظرش چيست. من شنيده‌ام. مي‌گويد: "اين بدترين اتفاقي بوده كه مي‌شده بيفتد."

بعضي از نويسنده‌هاي تازه كار كه زياد دور و برشان سرو صدا شده است، ديگر چيزي ننوشته‌اند يا آن چيزي را كه مي‌خواسته‌اند يا منظورشان بوده ننوشته‌اند.

ما مسن‌ترها مي‌خواهيم زير گوش معصوم آن‌ها زمزمه كنيم: " آيا جايت را پيدا كرده‌اي؟ جايي كه فقط مال خودت باشد، جاي لازمي كه در آن صداهاي خودت با تو حرف بزند، فقط با تو، جايي كه بتواني رويا ببيني. آهان، به آن بچسب، نگذار در برود."

برگرفته از خطابه دوریس لسینگ در مراسم اهدا ء جایزه نوبل، ترجمه رضا رضایی

هیچ نظری موجود نیست: