[...] ما در فرهنگ پاره پاره ای به سر می بریم که در آن یقین های ما، حتی یقین های چند دهه پیش ما، مورد ِ تردید قرار گرفته است، و خیلی عادی شده که مردان و زنانِ جوانی که سال ها درس خوانده اند هیچ چیز از دنیا ندانند، هیچ کتاب نخوانده باشند، فقط بعضی چیزهای خاص بدانند، مثلا کامپیوتر.
اتفاقي كه براي ما افتاده است نوآوريهاي خيرهكننده است، كامپيوتر و اينترنت و تلويزيون، نوعي انقلاب. اين اولين انقلابي نيست كه ما انسانها با آن مواجه شدهايم. انقلابِ چاپ، كه فقط ظرف چند دهه روي نداد بلكه خيلي بيشتر طول كشيد، اذهان و شيوههاي انديشيدن را عوض كرد. ما، آدمهاي بيمحابا، به روال هميشگيمان آن را يكسره پذيرفتيم و هيچ سوال نكرديم كه "با اين اختراع چاپ، چه اتفاقي براي ما افتاده؟" حالا هم اصلا درنگ نكردهايم تا از خودمان بپرسيم كه ما و ذهن ما با اين اينترنت نوظهور چه تغييري خواهد كرد، همين اينترنت كه يك نسل كامل را فريفته بطالتهاي خود كرده، طوري كه حتي آدمهاي كاملا عاقل هم معترفاند كه وقتي گرفتارش ميشوند به دشواري ميتوانند از آن خلاص شوند و شايد يك روز تمام بگذرد و هنوز مشغول سرك كشيدن به اين جا و آن جا باشند.
[...] ولي ما تنها آدمهاي اين دنيا نيستيم. چند وقت پيش، خانمي از دوستانم به من تلفن كرد و گفت كه به زيمبابوه رفته بود، به روستايي كه آدمهايش سه روز بود غذا نخورده بودند اما داشتند درباره كتاب حرف ميزدند، درباره اين كه چه طور كتاب تهيه كنند، درباره آموزش.
[...] من خودم خرج يك تحقيق كوچك را دادم تا ببينيم آدمها [در روستاهای زیمبابوه] چه مطالبي را دوست دارند بخوانند، و ديديم كه نتايج ما مشابه نتايج تحقيق يك گروه سوئدي است كه البته من قبلا از آن بياطلاع بودم. كساني كه كتاب ميخواندند، دوست داشتند همان كتابهايي را بخوانند كه اروپاييها دوست دارند بخوانند - انواع و اقسام رُمانها، داستانهاي علمي، شعر، داستانهاي پليسي، نمايشنامهها، شكسپير. و كتابهاي خودآموز از قبيل "چه گونه در بانك حساب باز كنيم" در انتهاي فهرست بودند. همه ی آثار شكسپير، بله از شكسپير اسم ميبردند.
برگرفته از خطابه دوریس لسینگ در مراسم اهدا ء جایزه نوبل، ترجمه رضا رضایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر