اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹

From The Code of Mine- 9

چرا نباید شبیه مردم بود؟

همین چند سال پیش بود که صندلی ِ جلوی تاکسی ها، محل ِ جلوس ِ دو نفر بود. معمولاً هم بر سر اینکه کدام نگونبختی میبایست روی ِ دنده یا ترمزدستی بنشیند بگو مگو یا شامورتی بازی میکردند. هرچه که بود، برای همه ی مردم کاملاً عادی بود که روی یک صندلی، آن هم صندلی جلو –که هنگام تصادف بیشترین خطر متوجه آن است- دو نفر بنشینند. "تک تکِ مردم" – حتی زنها و پولدارها- روی صندلی جلو چیک تو چیک مینشستند و مشکلی هم نبود چرا که "همه ی مردم" همین کار را میکردند؛ غافل از آنکه "همه ی مردم" مجموع همین "تک تکِ مردم" است.

خلاصه، اوضاع به همین منوال بود و مردم هم به گرمای آغوش یکدیگر عادت کرده بودند و کسی اعتراضی نمیکرد تا این که دولت از این همه مهربانی مردم تعجب کرد و عشقبازی روی صندلی جلویِ ماشین ِ در حالِ حرکت را ممنوع کرد. از آن به بعد تا امروز، محال است کسی حاضر شود که صندلی جلو را با دیگری تقسیم کند، چون اصولاً دیگر هیچکس این کار را نمی کند. تا دیروز آن کس که قرعه ی صندلی جلو به وی می افتاد نگونبخت بود، در حالیکه امروز خوشبخت است.

امروز هم داستان تفاوت چندانی نکرده است. امروز هم برای همه ی مردم –حتی زنها و پولدارها- کاملاً عادی است که سه نفری روی صندلی عقب تاکسی بنشینند. امروز هم بر سر اینکه کدام نگونبختی میبایست وسط و روی مِحور بنشیند شامورتی بازی می کنند. امروز هم هیچ کس با اینکه شانه اش به شانه ی دیگری مالیده شود، گرما یا بوی بدن دیگری را حس کند، پهلویش با آرنج دیگری نوازش شود، و مهمتر از همه، حریم ِ خصوصی ترین دارایی اش - که همان بدن اش است- مدام نقض شود مشکلی ندارد. امروز هم "تک تکِ مردم" عقب سه نفری سوار می شوند چرا که "همه ی مردم" همین کار را میکنند؛ غافل از آنکه "همه ی مردم" مجموع همین "تک تکِ مردم" است.

امروز هم مگر اینکه همان دولت به مردم لطفی کند و سه را به دو کاهش دهد. نگرانی آنجاست که مبادا بتوان این داستان را به اوضاع اواخر مملکت تعمیم داد: "ما اعتراض میکنیم، چون بقیه ی مردم اعتراض میکنند." یعنی اعتراضی که اصولاً میبایست ریشه در یک تحلیلِ حداقلی داشته باشد، از جنس همان "جلوی تاکسی دو نفر، عقب سه نفر"ی باشد که باید بدان اعتراض بشود و هیچ کس هم اعتراض نمیکند!

خُب... از آنجا که قیمت یک پیتزا 6000 تومان است، و من میتوانم با کمتر از یک ششم قیمت یک پیتزا از حریم ِ دوست داشتنی ترین دارایی ام –بدنم- محفاظت کنم، نباید شبیه مردم باشم: آقای راننده لطفاً برای بنده دو نفر حساب کنید.

پ. ن: متأسفانه هنگامی که "تعداد افراد در صف انتظار " تقسیم بر چهار، بزرگتر مساویِ تعداد تاکسی ها باشند، این کُد قابل اجرا نیست. 


هیچ نظری موجود نیست: